معلومات کوتاه در مورد آشناپنداری
تعریف آشناپنداری و نحوهٔ عملکرد مکانیزم آن
امروز دربارهٔ تجربهٔ عجیب و مرموزی به نام دژاوو یا آشناپنداری صحبت خواهیم کرد که بسیاری از مردم حداقل یک بار در زندگی خود آن را تجربه کرده اند. آشناپنداری به معنای «قبلاً دیده شده» در زبان فرانسوی است و به طور ساده، حالتی است که در آن احساس می کنیم یک واقعه یا وضعیت که هرگز آن را تجربه نکرده ایم، گویا قبلاً آن را در زندگی خود دیده باشیم. هرچند این تجربه آشنا به نظر می رسد، اما معمولاً می دانیم که آن لحظه واقعاً قبلاً تجربه نشده است.
اولتر از همه، بیایید به تعریف آشناپنداری و نحوهٔ عملکرد مکانیزم آن نگاهی بیندازیم. دانشمندان معتقدند آشناپنداری نوعی خطای حافظه است. در حالیکه مغز ما به طور مداوم در حال ایجاد خاطرات جدید است، گاهی اوقات ممکن است اختلالات کوچکی در سیستم حافظه پیش بیاید. این اختلالات می توانند باعث شوند یک وضعیت جدید به گونهای احساس شود که گویا قبلاً تجربه شده است. مغز ما این اطلاعات جدید را به طور نادرست با یک تجربهٔ گذشته مرتبط می کند و این امر حس آشنایی را به وجود می آورد.
نظریه های حافظهٔ پشت آشناپنداری بسیار جالب هستند. یکی از آنها پیشنهاد می دهد که ممکن است خطای هماهنگی بین حافظهٔ کوتاه مدت و حافظهٔ دراز مدت در حین پردازش اطلاعات در مغز ما وجود داشته باشد. معمولاً هنگامی که یک رویداد تجربه میشود، مغز ابتدا این اطلاعات را به حافظهٔ کوتاه مدت منتقل می نماید و سپس اطلاعات مهمتر را در حافظهٔ دراز مدت ذخیره می کند. اما در لحظهٔ آشناپنداری، مغز ممکن است این فرآیند را نادیده بگیرد و اطلاعات جدید را مستقیماً با حافظهٔ دراز مدت مرتبط کند. یعنی، حتی اگر آن لحظه را برای اولین بار تجربه کنیم، مغز آن را گویا یک یاد آوری ذخیره شده در گذشته پردازش می کند.
نظریهٔ دیگری که وجود دارد، نظریهٔ خطای زمان بندی مغز است. طبق این نظریه، مغز ما اطلاعات را از دو مسیر مختلف پردازش می کند. یکی ادراک آگاهانه و دیگری سیستم ادراک خودکار و سریع تر است. اگر بین این دو سیستم تأخیر وجود داشته باشد، ممکن است بخشی از یک رویداد که تجربه می کنیم توسط سیستم سریعتر پردازش شده باشد، اما به طور آگاهانه کمی دیرتر متوجه آن شویم. در نتیجه، این تأخیر کوتاه به ما احساس میدهد که گویا آن لحظه را قبلاً تجربه کرده ایم.
از نظر عصبی، آشناپنداری ارتباطی با نواحی مغز که به حافظه مربوط میشوند، مانند لوب تمپورال و هیپوکامپ دارد. لوب تمپورال به ویژه نقش مهمی در پردازش خاطرات ایفا می کند. تحقیقات نشان می دهد که در افرادی که مبتلا به صرع لوب تمپورال هستند، تجربهٔ آشناپنداری بیشتر دیده میشود. این امر نشان میدهد که آشناپنداری ممکن است با اختلالات کوچک الکتریکی که در حین پردازش خاطرات در مغز رخ میدهند، مرتبط باشد. به عبارت دیگر، تغییرات کوچک در فعالیت الکتریکی که در این نواحی مغز اتفاق میافتد، می تواند منجر به این شود که یک واقعهٔ جدید را گویا تجربه شده است احساس کنیم. اما آشناپنداری تنها یک خطای حافظه یا یک رویداد عصبی نیست. از نظر روان شناختی نیز جنبه های جالبی دارد. استرس، خستگی و بار پردازش اطلاعات سنگین نیز می تواند احتمال تجربهٔ آشناپنداری را افزایش دهد.