بررسی اعتراضات سراسری پاییز سال 1401 در ایران
پروفسور سید جواد میری، نظریه پرداز و عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایران تاکید میکند که اعتراضات پاییز سال گذشته در ایران را باید در چارچوب یک «تحول اجتماعی» مورد بررسی قرار دارد
از آغاز اعتراضات سراسری پاییز سال 1401 در ایران بیش از یکسال میگذرد و طی این مدت جامعهشناسان و کارشناسان علوم سیاسی نظرات متفاوتی درباره دلایل آغاز، ابعاد، نتایج و نوع برخورد حکومت با معترضین ارائه دادهاند.
معترضان و مخالفان حکومت جمهوری اسلامی ایران درحالی اعتراضات گسترده رخ داده پس از مرگ «مهسا امینی» را به عنوان "آغاز یک انقلاب" معرفی میکنند که به نظر مقامات و رسانههای دولتی و حکومتی، اعتراضات و تظاهراتهای گسترده پارسال "اغتشاش و آشوب" بوده است.
پروفسور سید جواد میری، نظریه پرداز و عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات اجتماعی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ایران در گفتوگو با «خبرگزاری آنادولو» تاکید میکند که اعتراضات پاییز سال گذشته در ایران را باید در چارچوب یک «تحول اجتماعی» مورد بررسی قرار دارد.
- چرایی و ابعاد اعتراضات گسترده پاییز 1401 در ایران
این استاد جامعهشناسی با اشاره به اینکه دو تفسیر اصلی اما متفاوت از تظاهراتهای پارسال در ایران ارائه شده است، در اینباره تصریح کرد:
بحث برسر این هست که اعتراضات سال گذشته در ایران چرا اینقدر طول کشید. یعنی نیروی محرکههای که امکان چهار ماه تظاهرات مستمر را ممکن کرده بود، چه بود؟ و اینکه آیا امکان تکرار چنین رویدادهایی هست؟ بنده خودم کتابی درباره جنبش مذکور نوشتهام. اول از هر چیزی باید یک نکته را مشخص کنم. شهریور پارسال که اتفاقات آغاز شد، دو روایت مختلف از رویدادها شکل گرفت. یکی روایت رسمی هست که اتفاقات را "اغتشاش و آشوب" مینامد و یکی هم روایتی است که بیشتر از رسانههای خارج از کشور ارائه شد و اعتراضات را "انقلاب" خواندند. من همان موقع گفتم که این (اعتراضات) نه انقلاب هست نه اغتشاش، اما بنده اعتراضات پاییز سال گذشته را "تحول اجتماعی" میدانم.
برای فهمیدن این مفهوم ما نیازمند یک چارچوب مفهومی و نظری هستیم. ببینید مثلا سال 1357 انقلابی در ایران رخ داد. البته ما باید بدانیم که انقلاب اصلا یعنی چه؟ انقلاب یعنی برآمدن یا ظهور سوژه؛ سوژه هم دارای چهار تعریف و مولفه است. انسان خودآگاه، جامعه آگاه، تاریخ آگاه و انسانی که اراده برای تحویل و تحول دارد. این انسان همراه با انقلاب در ایران شکل گرفت، گرچه انقلاب تنها مختص ایران نبود بلکه پیشتر در روسیه، چین، آمریکا، انگلستان قرن 17 و فرانسه شکل گرفته بود. انقلاب مانند انفجار یک آتشفشان است، یعنی انفجار یک سری ایده آلها است.
مدتی پس از انقلاب نیز نظام یا حکومت شکل میگیرد. تمام تلاش نظام سیاسی شکل گرفته نیز ارائه خود به عنوان مجسمهای از انقلاب است، یعنی مدعی است هرچه که ایده آلهای انقلاب بوده مانند آزادی، استقلال، عدالت، توحید (البته به معنی جامعه بدون تبعیض نه به معنای اینکه الله یا خداوند یکی است) را در خود جمع کردهام. اما آیا این واقعا امکان پذیر است؟ جواب منفی است؛ چرا؟ چونکه جهان و هستی که ما در آن زندگی میکنیم امکان تبلور تمامی ایده آلهای ما را ندارد. چرا که این جهان کاملا متریال (مادی) است و کاملا روحانی و معنوی نیست. نظام وقتی شکل گرفت، آرام آرام از اهداف و ایده آلهای انقلاب فاصله میگیرد.
به نظر بنده مردمی که سال گذشته تظاهرات کردند، نه ضد انقلاب بلکه شاید بیشتر آنها ضد نظام بودند، چرا که نظام از ایده آلهای انقلاب فاصله گرفته است. براساس ایده آلهای انقلاب نباید شکاف طبقاتی باشد اما آیا جامعه ما جامعه بدون تبعیض است؟ تظاهرات امکان اصلاح را به ساختار سیاسی میدهد. به نظر من علت طولانی شدن تظاهراتها (اعتراضات پاییز 1401) نیز وجود نیروهایی در خود سیستم بود که بنابر دلایلی از وضعیت موجود راضی نبودند و نمیخواستند (معترضین را) کاملا سرکوب کنند. تا سال 1396 وضعیت دوقطبی در ساختار حکومت وجود داشت و مردم فکر میکردند که نهاد ریاست جمهوری یا قوه مجریه به نوعی توان نمایندگی مردم در ساختار قدرت را دارد.
شعارهایی مانند «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» که در جریان اعتراضات سال 1396 سرداده شدند نیز به معنای از بین رفتن سیستم نبود و الان هم هفت سال از آن روزها میگذرد. شعار مذکور به این معنی بود که این دوگانه (اصلاح طلب و اصولگرا) دیگر نمیتواند مطالبات جامعه را نمایندگی نماید. مجلس هم که باید مطالبات را نمایندگی کند، دیگر بسته شد. از سوی دیگر وقتی که ریاست جمهوری هم در سال 1400 یکدست شد، جایی جز خیابان برای مردم باقی نماند. خیابان یکی از نمادهای نظامهای جدید و مدرن است و اصلا انقلاب 1357 ایران هم در خیابان شکل گرفت.
خیابان تا زمانی که به خشونت کشیده نشده یک ابزار سیاسی و مذاکرهای به شمار میرود. معرضین حاضر در خیابان اعتقاد دارند که نظام سیاسی باید خود را اصلاح کند و اگر معماران سیاسی کمی عاقل باشند از ظرفیت خیابان برای بازسازی ساختارهای سیاسی بهره میگیرند. ظاهرا مجلس تلاش میکند که به مساله حجاب رویکردی عقلانی داشته باشد اما واقع امر این است که مجلس باید بتواند به کف جامعه توجه کند نه اینکه ایده آلهای خود را مانند خواستههای کف جامعه ببیند. اگر مانند چپهای هگلی که حکومت را یک تز تصور میکنند بیاندیشیم، مردم موجود در خیابان با پوشش و حجاب متفاوت یک آنتیتز هستند و این آنتیتز هم از درون تز درآمده است.
اکنون اگر ساختار سیاسی، دولت و مجلس عقلانیت به خرج دهند باید یک سنتزی صورت بگیرد که بتواند قدرت را حفظ و حتی گستردهتر بکند تا چتر آن فراگیرتر بشود. اما چتری که الان مجلس به دنبال آن است شاید تنها 20 درصد از مردم ایران را پوشش دهد درحالی که این چتر باید عام و دارای شمولیت باشد. برای داشتن چنین مجلسی نیز ساختار سیاسی باید فهم خود از امر اجتماعی در ایران را به سمت خوانشهای متکثرتر حرکت دهد. هر قدرتی چه در ایران، چه در ترکیه، آمریکا یا فرانسه در درجه اول باید به حفظ، بقا و استمرار خود فکر کند. برای بقا و استمرار قدرت نیز نیاز به چتری است که اکثریت زیل آن چتر قرار گیرند که این خود نیازمند بازخوانی فهم و درک ما از فلسفه سیاست و قدرت است. ما در ایران نیازمند بازخوانی مبانی قدرت هستیم. بازخوانی مبانی قدرت نیز به عمیقتر شدن رابطه میان ملت و دولت کمک خواهد کرد.
- نحوه استقبال از کریستیانو رونالدو تقصیر مردم نیست
سید جواد میری همچنین درباره حواشی به وجود آمده در مراسم استقبال از کریستیانو رونالدو، ستاره پرتغالی تیم فوتبال النصر عربستان سعودی معتقد است که علاقه بخش زیادی از مردم ایران به چنین سلبریتی مشهوری طبیعی بوده و مدیران و مسئولان دولتی مقصر اصلی حواشی و بینظمی به وجود آمده طی سفر رونالدو به تهران هستند. این استاد ایرانی در اینباره نیز توضیح داد:
این مساله را میتوان از چند جنبه دید. رونالدو در وهله اول یک فوتبالیست تراز اول جهانی و همچنین یک سلبریتی است. سلبریتیها مثل یک کالا یا الهههایی هستند که انسانها، آنها را ناخودآگاه به شکلی میپرستند و این مساله را از این مناظر میتوان مطالعه کرد. اما یک چیز دیگری نیز در ایران است؛ یعنی رونالدو به نوعی نماد مثلا جهان غرب و اروپا است، چرا که خیلی از ایرانیها در این دوران اخیر، یعنی در 10-20 سال یا حتی 30 سال اخیر کمتر توانستند که مسافرتهای خارجی داشته باشند. تحریمها طی 15-20 سال اخیر ارتباطات خارجی ایرانیها را خیلی محدود کرده است. ولی ما یک چیزهایی را در تلویزیون، ماهواره یا اینترنت میبینیم و خوب اکنون همان نماد کنار ما و وسط جامعه آمده و طبیعتا کنجکاوی انسان را برمیانگیزد، چرا که دوست داریم با او ارتباط برقرار بکنیم.
به نظر من (سطح استقبال و نوع ابراز علاقه ایرانیها به رونالدو) چیز خیلی غیرطبیعی نیست، چیزی که غیرطبیعی و به نظر من زشت است، این است که سیاستگذاران ورزشی، فرهنگی و هنری در ایران نتوانستند شرایطی را فراهم کنند که استقبال از رونالدو به نوعی همگانی شود. مثلا میتوانستند یک فرش قرمز پهن کنند، چارچوبی درست کنند که مردم بتوانند از آنجا تماشا کنند یا برخی جاها بتوانند عکس و سلفی بگیرند. دویدن دنبال اتوبوس و مسائل به وجود آمده تنها تقصیر مردم نیست. خوب مدیران باید سفر همچنین سلبریتی آن هم در حد و اندازه رونالدو که بالاخره در حوزه سلبریتی بودن یک شخصیت در سطح جهانی است را زیباتر مدیریت میکردند. این هم برمیگردد به اینکه ایرانیها یعنی مدیران ایرانی تفکر استراتژیک کمی دارند، یعنی نمیتوانند و نمیدانند که رویدادهای بزرگ را به چه شکلی مدیریت کنند که این هم برمیگردد به عدم تجربه مدیران مذکور، این مسائل را باید آموزش دید.
مثلا یک نکته بسیار ساده، شما وقتی که وارد هتلی در استانبول میشوید، بدون توجه به اینکه از هرکجای دنیا که آمده باشید کسی با هیجان از شما نمیپرسد که کجایی هستی و غیره، بلکه به آرامی پاسپورت شما را میگیرند و کارهای لازم را انجام میدهند. اما در ایران چون توریست کم دیدهایم با تعجب سوالاتی مبنی بر اینکه از کجا هستید و غیره پرسیده میشود. این نشان میدهد که ما آموزش لازم در این رابطه را ندیدهایم و (حواشی به وجود آمده در جریان سفر رونالدو به ایران) از این منظر نیز قابل مطالعه است.
خبرهای مرتبط
در بخشی از مسیر قطار تهران آتشسوزی رخ داد
رئیس آتشنشانی منطقه فردیس استان البرز ایران اطلاعاتی در این زمینه ارائه کرد