سازمان ملل و حاکمیت پنج کشور جهان

بحران حکمرانی جهانی ناشی از تلاطمات ژئوپلیتیکی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی نیز نقص‌های سازمان ملل را هرچه بیشتر برملا کرد

1716595
سازمان ملل و حاکمیت پنج کشور جهان

سازمان ملل گرچه با پایان جنگ سرد، توانست به نقطه‌ای در مرکز سیستم اداره‌کرد جهانی دست یابد، بازهم در هم‌گامی با تغییر و تحول سیستم بین‌المللی ناموفق ماند. این سازمان در سیستم جهانی با مرکزیت آمریکا که تک‌قطبی عامل آن می‌باشد، بجای یک نهاد استراتژیک، به یک ابزار تاکتیکی تبدیل شد. برغم مطرح کردن خود در موضوعات انسانی، در مورد موضع تهاجمی صرب‌ها در بالکان و سیاست‌های پاکسازی قومی در آفریقا بی‌تاثیر ماند. قتل‌عام 8000 مسلمان بوسنی در منطقه سازمان ملل با نظارت هلند نشان دادن که این نهاد با چگونه بحرانی درگیر است. جلوگیری از قتل‌عام‌های بزرگ در کوزوو در نتیجه مداخله  ناتو بجای سازمان ملل نیز نشان داد که سیستم وتو در این سازمان به چه درد می‌خورد.

بحران حکمرانی جهانی ناشی از تلاطمات ژئوپلیتیکی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی در سطح جهان که بعد از جنگ سرد شکل گرفت نیز نقص‌های سازمان ملل را هرچه بیشتر برملا کرد. سازمان ملل امروز نیز با عمیق‌ترین بحران تاریخ  خود رودررو می‌باشد. این بحران به‌همراه آشکار کردن عرض اندامی در مقابل فلسفه تاسیس سازمان ملل، مشروعیت سازمان را نیز زیر سوال برده است.

پایه و اساس بحران مشروعیت را تسلیم شدن این نهاد به یک بافت پنج‌گانه، به‌رغم آن همه تغییر و تحول  ژئوپلیتیکی‌ تشکیل داده است. سیستم جهانی با یک تغییر و تحول عمیق بعد از جنگ سرد رودررو بوده و این تغییر و تحول نشان می‌دهد که ادامه حاکمیت پنج کشور غیرممکن است. سیستم بین‌المللی چندقطبی، توسط قدرت‌های روبه توسعه‌ای که نمی‌خواهند سرنوشت خود را به تصمیمات پنج کشور تسلیم کنند، در حال شکل‌گیری است. این وضعیت نشان می‌دهد که سازمان ملل از منعکس کردن توازنات قدرت ژئوپلیتیکی موجود دور می‌باشد. از سوی دیگر سازمان ملل با یک بحران تمثیل عمیق رودررو است. این نهاد از چند فرهنگی دور بوده و صاحب شخصیت غرب مرکزگرا می‌باشد. نهاد بین‌المللی که به موقع از بحران‌‌های جهانی پیشگیری نکرده، به تعمیق بحران‌ها امکان داده و حل بحران‌ها را به بن‌بست منافع سوق داده است، موردبحث می‌باشد. شفافیت، مسئله مشروعیت را که سازمان ملل با آن رودررو می‌باشد، عمیق‌تر می‌سازد. شکل اتخاذ تصمیمات و ناهمگونی تصمیمات اتخاذ شده با طبیعت بحران‌ها نشان می‌دهد که سازمان ملل با گذشت زمان از تبدیل به یک نهاد شفاف دور می‌شود. بافت این چنینی در تامین ثبات در سیستم جهانی ناموفق مانده و دولت‌ها را به تولید مکانیزم‌هایی که بتوانند راه‌حل‌های خود را تاسیس بکنند، وادار خواهد کرد.

تزلزل عمیق بعد از پاندمی کرونا که سیستم جهانی آن را سپری می‌کند، نشان می‌دهد که ساختار سیاست بین‌المللی از جنگ سرد بدین‌طرف در آستانه تغییر و تحول پرشمولی قرار دارد. این تغییر و تحول نه به معنای تنظیم مجدد توازن قدرت‌ها، بلکه سوق مرکز ثقل قدرت از غرب به شرق اشاره می‌کند. عصر ژئوپلیتیک دویست ساله‌ای که با برتری ژئوپلیتیکی غرب سپری شده است، می تواند با جهش های شرق، عصر ژئوپلیتیک جدیدی را به‌همراه بیاورد. توزیع قدرت و نظام ژئوپلیتیک می تواند تغییر و تحول ریشه‌داری را سپری کند، فقط اصلاحات در سازمان ملل در دوره‌ جدیدی که سیستم جهانی چند قطبی ظاهر خواهد شد، حائز اهمیت است.

 بحران مشروعیت سازمان ملل در صورتی که این نهاد توزیع قدرت جهانی را مدنظر قرار نداده و راه‌حل عادلانه‌ و موثری برای مسایل جهانی تولید نکند، عمیق‌تر خواهد شد. این بحران می‌تواند موجب ظاهر شدن گزینه‌هایی در بنیه نظام حقوق بین‌المللی و تشکل یک روند حقوقی موازی شود. در حال حاضر تصمیماتی که تشکلات منطقه‌ای حول محور سیاست، اقتصاد و امنیت اتخاذ کرده‌اند، نشان می‌دهد که معیارهای منطقه‌ای جای معیارهایی با مرکزیت سازمان ملل را گرفته است. از سوی دیگر، تشکیل سازمان‌های منطقه‌ای بجای سازمان ملل بعنوان یک نهاد ورای ملت‌ها می‌تواند موجب از بین رفتن کامل و یا خنثی شدن این سازمان گردد.

نویسنده: پروفسور دکتر مراد یئشیل‌تاش مدیر بنیاد تحقیقات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ترکیه



خبرهای مرتبط